کلمه جو
صفحه اصلی

تضمن

فارسی به انگلیسی

inclusion, implication


عربی به فارسی

مرکب بودن از , شامل بودن , عبارت بودن از , در برداشتن , متضمن بودن , قرار دادن , شمردن , به حساب اوردن , گرفتار کردن , گير انداختن , وارد کردن , گرفتارشدن , در گير کردن يا شدن


فرهنگ فارسی

پذیرفتن، دربرداشتن، شامل بودن
۱ -( مصدر ) در برداشتن شامل بودن در ضمن داشتن . ۲ -( اسم ) شمول . جمع : تضمنات .

فرهنگ معین

(تَ ضَ مُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) در برداشتن ، شامل بودن .

لغت نامه دهخدا

تضمن. [ ت َ ض َم ْ م ُ ] ( ع مص ) پذیرفتن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از تاج المصادر بیهقی ) ( از دهار ). || لازم گرفتن چیزی را از کسی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || در میان خویش آوردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). میان اندرگرفتن. ( دهار ). فراهم گرفتن چیزی را و مشتمل گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مشتمل گردیدن بر چیزی. ( از اقرب الموارد ). || فراهم گرفتن مکتوب و لفظ و معنی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). فراهم گرفتن لفظ معنی راو چیزی را در ضمن گرفتن. ( آنندراج ). || ( اصطلاح منطق ) دلالت تضمنی ، دلالت لفظ است بر جزء موضوع له چنانکه از لفظ انسان که برای حیوان ناطق وضع شده ،حیوان خواهند. ( از اساس الاقتباس چ مدرس رضوی ص 7 ).

فرهنگ عمید

۱. چیزی را جزء خود درآوردن، دربرداشتن، شامل بودن.
۲. پذیرفتن.

دانشنامه عمومی

در کاربردشناسی، زیررشته ای از زبان شناسی، تضمن (انگلیسی: Implicature) چیزی ست که گوینده با یک گفته، بدون بیان عینی، القا یا به شکل ضمنی اظهار می کند. پل گرایس، فیلسوف بریتانیایی، این اصطلاح را در سال ۱۹۷۵ ابداع کرد.

پیشنهاد کاربران

یکی از کلمات زیر مجموعه دیگری باشد
فصل و خرداد
ماهی و دریا
قرمز و رنگ

شمول معنایی, هم پوشی

در بر داشتن، شامل بودن، پذیرفتن

رابطه ای بین کلمات است به معنی آنکه یکیشان شامل دیگر شود مثل
موز و میوه
رنگ و سبز
پیاز و گیاه


کلمات دیگر: