کلمه جو
صفحه اصلی

اریش

فرهنگ فارسی

( صفت ) زیرک هوشمند هوشیار عاقل .
مرد بسیار موی در هر گوش و روی

فرهنگ معین

( اَ ) (ص . ) زیرک ، عاقل .

لغت نامه دهخدا

اریش . [ اَ ی َ ] (ع ص ) مرد بسیارموی در هر دو گوش و روی . || سست . (منتهی الارب ).


اریش. [ اَ ] ( ص ) زیرک. هوشیار. ( برهان ) ( سروری ) ( مؤید الفضلاء ). عاقل. اریس. اَرِش. ( برهان ). هوشمند. ذکی .

اریش. [ اَ ی َ ] ( ع ص ) مرد بسیارموی در هر دو گوش و روی. || سست. ( منتهی الارب ).

اریش . [ اَ ] (ص ) زیرک . هوشیار. (برهان ) (سروری ) (مؤید الفضلاء). عاقل . اریس . اَرِش . (برهان ). هوشمند. ذکی ّ.


پیشنهاد کاربران

آریش :آریایی ٫ زیرک ٫ باهوش٫ عاقل ٫ هوشمند.
آریش از ترکیب ( آری ) و پسوند ( ش ) به معنی آریایی است. در فرهنگ دهخدا �آری� را آریا و نام ایالت قدیم خراسان یاد کرده است.

( فرهنگ دهخدا )
آری . ( اِخ ) آریا. نام ایالت قدیم ایران که امروز مشتمل بر خراسان شرقی و سیستان است و نام کرسی آن در قدیم آرتاکوآنا بوده است و اسکندر شهری به نام اسکندریّه ٔ آره ایا در کنار هری رود بنا کرد و جمعیت و آبادی آن را بدین شهرکه شاید هرات امروزین باشد تحویل کرد.


کلمات دیگر: