( مصدر ) شکیب ورزیدن صبر کردن شکیبایی کردن .
تصبر
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(تَ صَ بُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) صبر کردن ، شکیبایی کردن .
لغت نامه دهخدا
تصبر. [ ت َ ص َب ْ ب ُ ] ( ع مص ) شکیبایی کردن. ( زوزنی ) ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || خود را بستم بازداشتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || بتکلف صبر کردن. ( از اقرب الموارد ) : و تصبر و اصطبار می برزیدند و بر چندان تعذیب و تشدید صبر و جلادت مینمودند. ( سندبادنامه ص 329 ).
فرهنگ عمید
صبر کردن، شکیبایی کردن.
کلمات دیگر: