کلمه جو
صفحه اصلی

دیزج

فرهنگ فارسی

۱ - دیز . ۲ - چاروایی که رنگش سیاه باشد اسبی که قوایم اش سیاه باشد .
اسب که از کاکل تا دمش خط سیاه داشته باشد .

فرهنگ معین

(دَ زَ ) (اِ. ) دیزه .

لغت نامه دهخدا

دیزج . [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کندوان بخش ترک شهرستان میانه با 538 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).


دیزج. [ دَ زَ ]( معرب ، ص ، اِ ) اسب که از کاکل تا دمش خط سیاه داشته باشد معرب دیزه بالکسر و لماعربوه فتحوه. ( منتهی الارب ). رجوع به دیزه و نیز رجوع به دزی ج 1 ص 481 شود.

دیزج. [ زَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کندوان بخش ترک شهرستان میانه با 538 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).

دیزج. [ زَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان لند بخش حومه شهرستان خوی با 469 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).

دیزج. [ زَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان چهاردولی بخش قروه شهرستان سنندج. با 124 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

دیزج. [ زَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان چهاربلوک جنوبی بخش سیمینه رود شهرستان همدان با645 تن سکنه است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

دیزج. [ زَ ]( اِخ ) دهی است از دهستان شراء بخش رزن شهرستان همدان با 530 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

دیزج. [ زَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گور بخش سلوانا شهرستان ارومیه با 200 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).

دیزج. [ زَ ] ( اِخ ) نام محلی کنار راه تبریز و جلفا میان بام و مرند در 63000 گزی تبریز. ( یادداشت مؤلف ).

دیزج. [ زَ ] ( اِخ ) مرکز بلوک زیراشتاق از ولایت شاهرود خراسان. ( یادداشت مؤلف ).

دیزج. [ زَ ] ( اِخ ) نام محلی در 76000گزی ساوجبلاغ میان جلبر و رشکان. ( یادداشت مؤلف ).

دیزج. [زَ ] ( اِخ ) نام محلی کنار راه قزوین و زنجان میان بناب و سایان در 312400گزی طهران. ( یادداشت مؤلف ).

دیزج . [ دَ زَ ](معرب ، ص ، اِ) اسب که از کاکل تا دمش خط سیاه داشته باشد معرب دیزه بالکسر و لماعربوه فتحوه . (منتهی الارب ). رجوع به دیزه و نیز رجوع به دزی ج 1 ص 481 شود.


دیزج . [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاربلوک جنوبی بخش سیمینه رود شهرستان همدان با645 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


دیزج . [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاردولی بخش قروه ٔ شهرستان سنندج . با 124 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


دیزج . [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گور بخش سلوانا شهرستان ارومیه با 200 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).


دیزج . [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لند بخش حومه ٔ شهرستان خوی با 469 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).


دیزج . [ زَ ] (اِخ ) مرکز بلوک زیراشتاق از ولایت شاهرود خراسان . (یادداشت مؤلف ).


دیزج . [ زَ ] (اِخ ) نام محلی در 76000گزی ساوجبلاغ میان جلبر و رشکان . (یادداشت مؤلف ).


دیزج . [ زَ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه تبریز و جلفا میان بام و مرند در 63000 گزی تبریز. (یادداشت مؤلف ).


دیزج . [ زَ ](اِخ ) دهی است از دهستان شراء بخش رزن شهرستان همدان با 530 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


دیزج . [زَ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه قزوین و زنجان میان بناب و سایان در 312400گزی طهران . (یادداشت مؤلف ).


فرهنگ عمید

= دیزه١

دیزه١#NAME?


دانشنامه عمومی

روستاهای زیادی به نام دیزَج در ایران وجود دارند. واژه «دیزج» عربی شدهٔ «دژک» فارسی به معنای «دژ کوچک» است. به قولی دیگر معنی آن «ده میان دو کوه» است.
دیزج امیرمدار
سرین دیزج
دیزج مرگور
دیزج لیلی خانی
دیزج شیخ الاسلام
دیزج (گرمی)
دیزج ناولو
دیزج خلیل
قلعه دیزج یا (قلا دزه)..کردستان سوریه
دیزج شاهرود
فهرست زیر روستاهای با نام دیزج را نشان می دهد:

دژ - قلعه


دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:دزج

پیشنهاد کاربران

دیزج :دهستان خرازن


دیزج : تازی شده نام پارسی " دژک " به معنای دژ کوچک است و نام شهری در استان زندیگان ( زنجان ) می باشد.

شما برای این کلمه معنایی فارسی بیان کردید ولی نگفتید که این اسم در مناطق ترک نشین رایج است نه مناطق فارس نشین

کلمه دیزج تحریف شده کلمه دوز می باشد یعنی منطقه یا جایی مسطح و هموار . در منطقه آواجیق نام دو روستا به نام عرب دوزه سی و قلی دوزه سی وجود دارد و همچون بسیاری از اسامی تغییر یافته ترکی بجای دوز پسوند دیزج را می نویسند دیزه یا دوزه در ترکی بسیار مصطلح می باشد

دی به معنی دیار و سرزمین دیزج محلی که در ان دادو ستد میشدهوگ ودر گویش ترکی اسبی که یالهای ان سیاه باشد. نتیجه کلی دیزج محلی که در ان اسبی با یالهای سیاه خریدو فروش میشده است

دی به معنی سرزمین و زج به معنی تیر پیکان که از عاج فیل ساخته شده و دیزج به معنای محل داد وستد و معنای دیگری دارد به معنی اسبی که دارای یالهای مشکی باشد.


کلمات دیگر: