(بُ نِ ) ( اِ. ) سرخاب .
بلغونه
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
بلغونه. [ ب ُ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) گلگونه ، و آن غازه ای باشد که زنان بر رو مالند و روی را سرخ گردانند.( برهان ) ( آنندراج ). سرخاب. سرخاب زنان :
صبا سپیده بلغونه کرده بر گل سیب
بنفشه برزده سر همچو نیزه از لب جوی.
صبا سپیده بلغونه کرده بر گل سیب
بنفشه برزده سر همچو نیزه از لب جوی.
نزاری.
فرهنگ عمید
= سرخاب
سرخاب#NAME?
کلمات دیگر: