(پَ ) (اِ. ) سکة نقره به وزن نیم مثقال ، رایج در زمان قاجاریه .
پناباد
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
پناباد. [ پ َ ] ( اِخ )مخفف پناه آباد نام دیگر قلعه شوشی که پناه خان رئیس ایل جوانشیر بنا کرد. رجوع به ابراهیم خلیل خان شود.
پناباد. [ پ َ ] ( اِ ) پنابادی. مخفف پناه آبادی. سِکه منسوب به پناه آباد. و در زمان ما پناباد معادل باده شاهی یعنی نیم قران است. رجوع به پناه آباد شود.
پناباد. [ پ َ ] ( اِ ) پنابادی. مخفف پناه آبادی. سِکه منسوب به پناه آباد. و در زمان ما پناباد معادل باده شاهی یعنی نیم قران است. رجوع به پناه آباد شود.
پناباد. [ پ َ ] (اِ) پنابادی . مخفف پناه آبادی . سِکه ٔ منسوب به پناه آباد. و در زمان ما پناباد معادل باده شاهی یعنی نیم قران است . رجوع به پناه آباد شود.
پناباد. [ پ َ ] (اِخ )مخفف پناه آباد نام دیگر قلعه شوشی که پناه خان رئیس ایل جوانشیر بنا کرد. رجوع به ابراهیم خلیل خان شود.
فرهنگ عمید
سکۀ نقره به وزن نیم مثقال (نصف قران ) که در زمان قاجاریه رواج داشته. &delta، این سکه را رئیس ایل جوان شیر در پناه آباد (قلعۀ شوشی ) ضرب کرده بود.
سکۀ نقره به وزن نیممثقال (نصف قران) که در زمان قاجاریه رواج داشته. Δ این سکه را رئیس ایل جوانشیر در پناهآباد (قلعۀ شوشی) ضرب کرده بود.
کلمات دیگر: