( صفت ) ۱ - پارچه ای است ابریشمین . ۲ - نوعی از شراب لعلی .
منسوب است به دینار که واسطه معاملات است .
منسوب است به دینار که واسطه معاملات است .
دیناری . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بلورد بخش مشیز شهرستان سیرجان . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
دیناری . (اِخ ) طایفه ای از طوائف هفت لنگ . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 73).
دیناری . (اِخ ) منسوب است به دینارآباد که قریه ای است در نزدیک اسدآباد همدان . (از انساب سمعانی ).
دیناری . (اِخ ) نام موضعی از اطراف مختاره مرکز زنگیان . (ابن الاثیر ج 7 ص 162)
دیناری . (ص نسبی ) منسوب است به دینار که نام اجدادی است . (از انساب سمعانی ).
دیناری . (ص نسبی ) منسوب به دینار که واسطه ٔ معاملات است . (از انساب سمعانی ). منسوب به سکه ٔ معروف دینار است . (از انساب سمعانی ).
منوچهری .