دوایر
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
جمع دایره
( اسم ) جمع دایره دو آتش . ( صفت ) ۱ - هر چیز که دو بار روی آتش گرم و پخته شود . ۲ - آنچه که دو بار تقطیر شده باشد . ۳ - لب معشوق ( بسبب سرخی و گرمی ) .
( اسم ) جمع دایره دو آتش . ( صفت ) ۱ - هر چیز که دو بار روی آتش گرم و پخته شود . ۲ - آنچه که دو بار تقطیر شده باشد . ۳ - لب معشوق ( بسبب سرخی و گرمی ) .
جمع دائره .
فرهنگ معین
(دَ یِ ) [ ع . دوائر ] (اِ. ) جِ دایره .
لغت نامه دهخدا
دوایر. [ دَ ی ِ ] ( ع اِ ) ج ِ دایره. دایره ها. ( ناظم الاطباء ). رجوع به دوایر و دایره شود.
دوائر. [ دَ ءِ ] ( ع اِ ) ج ِ دائرة. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( غیاث ) ( از اقرب الموارد ). ج ِ دایره. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به دائره و دایره شود.
- دوائر ازمان ؛ مدارات روزانه را گویند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).
- دوائر فلکی ؛ دوایر عظام ، یعنی دایره های کلان که فلک را تنصیف می نمایند و همگی ده اند:
اول - دایره معدل النهار.
دوم - دایره منطقةالبروج.
سوم - دایره مارّة بالاقطاب الاربعه.
چهارم - دایره میل.
پنجم - دایره عرض.
ششم - دایره افق.
هفتم - دایره نصف النهار.
هشتم - دایره اول السموات.
نهم - دایره ارتفاع.
دهم - دایره وسط السماء الرؤیة.
و سوای اینها دوائر صغارند، یعنی دایره های کوچک که فلک را برابر دونیم نمی سازند و آنها بسیارند. ( غیاث ) ( آنندراج ).
|| ( اصطلاح دیوان ) دایره ها. شعبه ها. قسمتهای اداری.
- دوائر سرکار ؛ ( اصطلاح دیوان ) در دوران صفویه ، قسمت اعتبارات که عواید ولایت تحت نظارت وی گرد می آمده. ( از سازمان اداری حکومت صفویه ص 213 ). رجوع به دایره شود.
|| ( اصطلاح عروض ) دایره های عروضی. دوایر عروضی. رجوع به دوایر عروضی شود.
- دوائر ازمان ؛ مدارات روزانه را گویند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).
- دوائر فلکی ؛ دوایر عظام ، یعنی دایره های کلان که فلک را تنصیف می نمایند و همگی ده اند:
اول - دایره معدل النهار.
دوم - دایره منطقةالبروج.
سوم - دایره مارّة بالاقطاب الاربعه.
چهارم - دایره میل.
پنجم - دایره عرض.
ششم - دایره افق.
هفتم - دایره نصف النهار.
هشتم - دایره اول السموات.
نهم - دایره ارتفاع.
دهم - دایره وسط السماء الرؤیة.
و سوای اینها دوائر صغارند، یعنی دایره های کوچک که فلک را برابر دونیم نمی سازند و آنها بسیارند. ( غیاث ) ( آنندراج ).
|| ( اصطلاح دیوان ) دایره ها. شعبه ها. قسمتهای اداری.
- دوائر سرکار ؛ ( اصطلاح دیوان ) در دوران صفویه ، قسمت اعتبارات که عواید ولایت تحت نظارت وی گرد می آمده. ( از سازمان اداری حکومت صفویه ص 213 ). رجوع به دایره شود.
|| ( اصطلاح عروض ) دایره های عروضی. دوایر عروضی. رجوع به دوایر عروضی شود.
فرهنگ عمید
= دایره
دایره#NAME?
پیشنهاد کاربران
دپارتمان ها، بخش ها، قسمت ها
مفرد: دایره
مثال: دایره ی جنایی پلیس مبارزه با مواد مخدر
( دپارتمان جنایی پلیس . . . . )
مفرد: دایره
مثال: دایره ی جنایی پلیس مبارزه با مواد مخدر
( دپارتمان جنایی پلیس . . . . )
در پارسی " پرهون ها " پرهون به چم دایره ، در نسک: فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
کلمات دیگر: