( اسم ) رباب چهار تار .
شیشاک
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شیشاک. ( اِ ) شیشک. گوسپند یکساله. ( یادداشت مؤلف ) ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ جهانگیری ). بچه گوسفند یکساله ، این لفظ ترکی است. ( از آنندراج ) ( از غیاث ) :
خشم سگساران رها کن خشم از شیران ببین
خشم از شیران چو دیدی سر بنه شیشاک شو.
زآنکه منم شیر و تو شیشاک من.
خشم سگساران رها کن خشم از شیران ببین
خشم از شیران چو دیدی سر بنه شیشاک شو.
مولوی ( از جهانگیری ).
ای منت آورده منت می برم زآنکه منم شیر و تو شیشاک من.
مولوی.
|| رباب چهارتار. ( ناظم الاطباء ).گویش مازنی
نوعی سبزی صحرایی خوراکی
/shishaak/ نوعی سبزی صحرایی خوراکی
پیشنهاد کاربران
شیشاک : [اصطلاح موسیقی ] رباب چهارتار را می گفته اند.
شیشک به زبان لری گوسفند یکساله را گویند و به بز یکساله هم تیشتر می گویند
کلمات دیگر: