کلمه جو
صفحه اصلی

میانک

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان علوی کلا بخش مرکزی شهرستان نوشهر .

ذرۀ مرکزی میان‌تن


لغت نامه دهخدا

میانک . [ ن َ ] (اِ مصغر) (مرکب از میان + کاف تصغیر و تحقیر) کمر خرد. || کمر. میان :
این غاشیه کش گشته پیش کامل
این بسته میانک به پیش نظّام .

ناصرخسرو.



میانک. [ ن َ ] ( اِ مصغر ) ( مرکب از میان + کاف تصغیر و تحقیر ) کمر خرد. || کمر. میان :
این غاشیه کش گشته پیش کامل
این بسته میانک به پیش نظّام .
ناصرخسرو.

میانک. [ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان علوی کلا بخش مرکزی شهرستان نوشهر، واقع در 6هزارگزی المده با 170 تن سکنه. آب آن از گچرود و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).


دانشنامه عمومی

میانک ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
میانک (بابل)
میانک (چالوس)
میانک (زیست شناسی)
میانک (نوشهر)

فرهنگستان زبان و ادب

{centriole} [زیست شناسی] ذرۀ مرکزی میان تن

گویش مازنی

/meyaanak/ از توابع بندپی بابل - مرتعی در آمل ۳از توابع علوی کلای نوشهر ۴از توابع بیرون بشم کلاردشت

۱از توابع بندپی بابل ۲مرتعی در آمل ۳از توابع علوی کلای نوشهر ...



کلمات دیگر: