کلمه جو
صفحه اصلی

شیرکلا

لغت نامه دهخدا

شیرکلا. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش چهاردانگه شهرستان ساری . سکنه ٔ آن 330 تن . آب آن از چشمه سار. راه آن ماشین رو. صنایع دستی زنان آنجا شال وکرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).


شیرکلا. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش سوادکوه شهرستان قائم شهر. آب آن از چشمه و رودخانه . سکنه ٔ آن 100 تن است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).


شیرکلا. [ ک َ] (اِخ ) دهی است از بخش نور شهرستان آمل . سکنه ٔ آن 400 تن . آب آن از آلش رود. تابستان چند خانوار به ییلاق یالرود می روند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).


شیرکلا. [ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش سوادکوه شهرستان قائم شهر. آب آن از چشمه و رودخانه. سکنه آن 100 تن است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).

شیرکلا. [ ک َ] ( اِخ ) دهی است از بخش نور شهرستان آمل. سکنه آن 400 تن. آب آن از آلش رود. تابستان چند خانوار به ییلاق یالرود می روند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).

شیرکلا. [ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش چهاردانگه شهرستان ساری. سکنه آن 330 تن. آب آن از چشمه سار. راه آن ماشین رو. صنایع دستی زنان آنجا شال وکرباس بافی است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).

دانشنامه عمومی

شیرکلا ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
شیرکلا (سوادکوه)
شیرکلا (نکا)
شیرکلا (نور)

گویش مازنی

/shir kalaa/ از توابع دهستان میان رود شهرستان نوشهر - از توابع رستاق شهرستان نور & نام مرتعی در آمل - از توابع یخکش بهشهر ۳از توابع ولوپی قائم شهر


کلمات دیگر: