کلمه جو
صفحه اصلی

ابخوری


مترادف ابخوری : ( آبخوری ) تنگ، سبو، کوزه، مشربه، آبخور، آبشخور

فارسی به انگلیسی

drinking-cup, tankerd, drinking fountain

فارسی به عربی

قدح

مترادف و متضاد

mug (اسم)
پوزه، فنجان، ابخوری، دهان، لیوان، دهن کجی، عکس شخص محکوم

drinking cup (اسم)
کاسه، ابخوری

canikin (اسم)
ظرف حلبی کوچک، ابخوری، پیمانه کوچک

cannikin (اسم)
ظرف حلبی کوچک، ابخوری، پیمانه کوچک

فرهنگ فارسی

( آبخوری ) ( اسم ) ۱ - ظرفی فلزین یا بلورین که با آن آب خورند آبخوره. ۲- آبخور آبشخور. ۳ - شارب موی سبلت موی سبیل . ۴ - نوعی از دهن. اسب که هنگام آب دادن بر دهانش زنند .
ظرف آب خوردن
ظرف بلوریافلزکه با آن آب میخورند، لیوان، آبجامه، به معنی موی سبلت، نوعی از دهنه اسب

فرهنگ معین

( آبخوری ) (خُ ) (اِمر. ) ۱ - لیوان . ۲ - شارب ، سبیل . ۳ - نوعی از دهنة اسب که هنگام آب دادن بر دهانش زنند.

لغت نامه دهخدا

( آبخوری ) آبخوری. [ خوَ / خ ُ ] ( اِ مرکب ) ظرف آب خوردن. مشربه. آبخواره. آبخور. || شارب ( موی سبلت ). || نوعی از دهنه اسب که هنگام آب دادن بر دهان او زنند.

فرهنگ عمید

( آبخوری ) ۱. ظرف بلوری یا فلزی که با آن آب می خورند، لیوان، آب جامه.
۲. موی سبلت.
۳. نوعی دهنۀ اسب.
۴. جایی یا دستگاهی در اماکن عمومی که برای خوردن آب تعبیه شده است.

دانشنامه عمومی

آبخوری. مختصات: ۳۵°۴۸′۰۲″ شمالی ۵۳°۵۱′۱۰″ شرقی / ۳۵٫۸۰۰۵۶°شمالی ۵۳٫۸۵۲۷۸°شرقی / 35.80056; 53.85278آبخوری که نزد ساکنانش به آبخوران نیز مشهور است، یکی از روستاهای شهرستان سمنان در استان سمنان ایران است. این روستا در دهستان حومه در بخش مرکزی شهرستان واقع است.
آبخوری در کویر و در فاصله ۵۵ کیلومتری محور سمنان به دامغان در فاصله سه کیلومتری از جاده اصلی سمنان به دامغان قرار گرفته است. به فاصله ۵ کیلومتر از آن، روستای قدیمی جام و پس از آن نیز چند روستای کوچک دیگر شامل باراناباد و ویراب و پرپا بالا و پایین و سرکهریز و دوزهیر قرار دارند.
جمعیت روستای آبخوری بر اساس نتایج سرشماری سال ۱۳۸۵، ۴۶ نفر (۱۹ خانوار) بوده است.
وب سایت روستاهای جام و آبخوری به نشانی: www.jam-abkhori.ir

گویش مازنی

( آبخوری ) /aab Khori/ نام مرتعی در آمل

پیشنهاد کاربران

در گویش مردم شهرستان زرند لیوان

لیوان، تنگ، سبو، کوزه، مشربه، آبخور، آبشخور


کلمات دیگر: