کلمه جو
صفحه اصلی

ابخورش

فارسی به عربی

صلصة

مترادف و متضاد

sauce (اسم)
خورش، چاشنی، سوس، رب، اب خورش، جاشنی غذا

فرهنگ فارسی

( آبخورش ) ( اسم ) نصیب قسمت . یا آب خورش کسی از جایی کنده شدن . از آنجا کوچ کردن و رفتن وی .
در تداول عامه یعنی نصیب و قسمت

فرهنگ معین

( آبخورش ) (خُ رِ ) (اِمص . ) (عا. ) نصیب ، قسمت .

لغت نامه دهخدا

( آبخورش ) آبخورش. [ خوَ / خ ُ رِ] ( اِ مرکب ) در تداول عامه به معنی نصیب و قسمت.
- آب خورش کسی از جایی کنده شدن ؛ از آنجای کوچ کردن و رفتن او.


کلمات دیگر: