مترادف براشفتن : ( برآشفتن ) ازکوره دررفتن، خشمگین شدن، خشم گرفتن، غضب کردن، تندی کردن، متغیر شدن، خشم، عصبانیت، تغیر، عصبیت
براشفتن
مترادف براشفتن : ( برآشفتن ) ازکوره دررفتن، خشمگین شدن، خشم گرفتن، غضب کردن، تندی کردن، متغیر شدن، خشم، عصبانیت، تغیر، عصبیت
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
( برآشفتن ) استفزاز
اثر (مع الشد ) , احرج , کشکشة
اثر (مع الشد ) , احرج , کشکشة
اثر (مع الشد) , احرج , کشکشة
مترادف و متضاد
دست پاچه کردن، خجالت دادن، ژولیده کردن، براشفتن، شرمسار شدن
برانگیختن، تحریک کردن، اشوبناک کردن، تهییج کردن، براشفتن، القاء کردن
بر هم زدن، ژولیده کردن، گره زدن، ناهموار کردن، براشفتن، تاه کردن، چروک کردن، موجدار کردن
فرهنگ فارسی
( بر آشفتن ) ( مصدر ) ۱- خشمگین شدن غضبناک گردیدن . ۲- فتنه برپا کردن شور و غوغا بپاکردن .
آشفتن .
آشفتن .
فرهنگ معین
( برآشفتن ) ( ~. شُ تَ ) (مص ل . ) خشمگین شدن ، غضبناک گردیدن .
لغت نامه دهخدا
( برآشفتن ) برآشفتن. [ ب َ ش ُ ت َ ] ( مص مرکب ) آشفتن. رجوع به آشفتن شود.
فرهنگ عمید
( برآشفتن ) ۱. خشمگین شدن.
۲. شوروغوغا کردن: برآشوبد ایران و توران به هم / ز کینه شود زندگانی دژم (فردوسی: ۲/۳۱۱ ).
۲. شوروغوغا کردن: برآشوبد ایران و توران به هم / ز کینه شود زندگانی دژم (فردوسی: ۲/۳۱۱ ).
پیشنهاد کاربران
stir to action
کلمات دیگر: