فرازيدن , بالا رفتن , صعود کردن , بلند شدن , جلوس کردن بر , درکشتي سوار کردن , درکشتي گذاشتن , عازم شدن , شروع کردن
اصعد
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
بکوه بر آمدن تصعد . بالا بر آمدن
لغت نامه دهخدا
اصعد. [ اِص ْ ص َع ْ ع ُ ] ( ع مص ) به کوه برآمدن. تصعّد. ( از قطر المحیط ). بالا برآمدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). و در قرآن کریم آمده است : کأنما یَصَّعَّدُ فی السماء ؛ ای یتصعد. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تصعد شود.
کلمات دیگر: