سرزمین بنی سعد بن زیده
جباب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جباب . [ ج َب ْ با ] (ع ص ) جبه ساز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || جبه فروش . (منتهی الارب ).
جباب. [ ج ِ ] ( ع مص )غلبه کردن قوم را. || فائق آمدن زن زنان را در حسن. || بریدن. سخت. || برآوردن خصیه. || گُشن دادن خرمابن را و فارغ شدن از تلقیح آن. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) قحط سخت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
جباب. [ ج ُ] ( ع ص ، اِ ) قحط. || باطل. || رایگان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || کفک شیر شتر که بمسکه ماند. ( منتهی الارب ). چیزی است مانندکفک که بر سر شیر شتر میافتد. کفک. ( آنندراج ). آنچه بر سر شیر اشتر گرد آید چون مسکه. ( مهذب الاسماء ).
جباب. [ ج َب ْ با ] ( ع ص ) جبه ساز. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || جبه فروش. ( منتهی الارب ).
جباب. [ ج ُ ] ( اِخ ) سرزمین بنی سعدبن زید مناةبن تمیم است. این کلمه علم منقول است از جباب بمعنی کفک شیر شتر. ( از معجم البلدان ).
جباب. [ ج ُ] ( ع ص ، اِ ) قحط. || باطل. || رایگان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || کفک شیر شتر که بمسکه ماند. ( منتهی الارب ). چیزی است مانندکفک که بر سر شیر شتر میافتد. کفک. ( آنندراج ). آنچه بر سر شیر اشتر گرد آید چون مسکه. ( مهذب الاسماء ).
جباب. [ ج َب ْ با ] ( ع ص ) جبه ساز. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || جبه فروش. ( منتهی الارب ).
جباب. [ ج ُ ] ( اِخ ) سرزمین بنی سعدبن زید مناةبن تمیم است. این کلمه علم منقول است از جباب بمعنی کفک شیر شتر. ( از معجم البلدان ).
جباب . [ ج ِ ] (ع مص )غلبه کردن قوم را. || فائق آمدن زن زنان را در حسن . || بریدن . سخت . || برآوردن خصیه . || گُشن دادن خرمابن را و فارغ شدن از تلقیح آن . (منتهی الارب ). || (اِ) قحط سخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
جباب . [ ج ُ ] (اِخ ) سرزمین بنی سعدبن زید مناةبن تمیم است . این کلمه علم منقول است از جباب بمعنی کفک شیر شتر. (از معجم البلدان ).
جباب . [ ج ُ] (ع ص ، اِ) قحط. || باطل . || رایگان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || کفک شیر شتر که بمسکه ماند. (منتهی الارب ). چیزی است مانندکفک که بر سر شیر شتر میافتد. کفک . (آنندراج ). آنچه بر سر شیر اشتر گرد آید چون مسکه . (مهذب الاسماء).
دانشنامه عمومی
جباب (به عربی: جباب) یک روستا در سوریه است که در استان درعا واقع شده است. جباب ۷٬۶۹۹ نفر جمعیت دارد.
فهرست شهرهای سوریه
فهرست شهرهای سوریه
wiki: جباب
گویش مازنی
/jebaab/ جواب – پاسخ
جواب – پاسخ
پیشنهاد کاربران
جباب جمع جُبّ به معنی چاه ها است. در سوریه یوسف آمده است : وَ اَلقُوهُ فی غَیابَتِ الجُبّ
کلمات دیگر: