ملخ سیاه سبز سر . یا مرد بسیار گوی یا دست بر طعام خون نهادن تا دیگری نخورد یا بدست راست خوردن و بدست چپ منع کردن . لغتی است در جردبه . یا خوردن همه نان را .
جردم
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جردم. [ ج َ دَ ] ( ع اِ ) ملخ سیاه سبزسر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( آنندراج ). || ( ص ) مرد بسیارگوی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء )( از متن اللغة ) ( از ذیل اقرب الموارد ) ( آنندراج ).
گویش مازنی
/jerdam/ بازدم
بازدم
کلمات دیگر: