خوگر
جارن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جارن. [ رِ ] ( ع ص ) خوگر. ( منتهی الارب ). آنکه بر کاری خو کرده و آن را تمرین کرده باشد. ( اقرب الموارد ). || سوده. || نرم از جامه و جز آن. ( منتهی الارب ). || راه ناپیداشده. ( منتهی الارب ). الطریق الدارس. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) ماربچّه. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
گویش مازنی
/jaaren/ منطقه ای که نوعی میوه یا درخت در آن بیشتر است - محلی که گاوها بر حسب عادت برای چرا به آن جا روند
۱منطقه ای که نوعی میوه یا درخت در آن بیشتر است ۲محلی که گاوها ...
کلمات دیگر: