کلمه جو
صفحه اصلی

پاگه

لغت نامه دهخدا

پاگه. [ گ ِ] ( اِ ) ( کلمه کارائیبی )خله و پارو که یک یا دو سر دارد و بومیان امریکائی با آن قایقهای خود را بی آنکه پارو را بقایق تکیه دهند بحرکت آرند. خَله و پارو که به ناو متکی نباشد.

دانشنامه عمومی

مردم جنوب ایران به ویژه در هرمزگان برای حفظ جان دامهای خود در مقابل حیوانات درنده از قبیل گرگ، شغال و روباه محفظهٔ بزرگی از چوب درخت نخل خرمادرست می کنند که به وسیلهٔ این چوبها و با در کنار هم قرار دادن و گره زدن آنها با درانی (طناب) جایگاه مخصوص به دام را درست می کنند که (پاگه Pagah) نام دارد، که به گویش کوخردی «اَسُوه» نامیده می شود. دامداران با ساخت پاگه و نگهبانی سگهای اهلی شده دامهای خود را در مقابل خطرات حفظ می کنند.
محمدیان، کوخردی، محمد. به یاد کوخرد ج۲. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۳ میلادی.
محمد، صدیق «تارخ فارس» صفحه های (۵۰ ـ ۵۱ ـ ۵۲ ـ ۵۳)، چاپ سال ۱۹۹۳ میلادی.
الکوخردی، محمد، بن یوسف، (کُوخِرد حَاضِرَة اِسلامِیةَ عَلی ضِفافِ نَهر مِهران Kookherd, an Islamic District on the bank of Mehran River) الطبعة الثالثة، دبی: سنة ۱۹۹۷ للمیلاد.

واژه نامه بختیاریکا

( پا گَه ) پایگاه
( پا گَه ) پایینترین قسمت

پیشنهاد کاربران

در گویش بختیاری پاگه تقریبا همان پایگاه است یعنی پا گه ( گاه ) مثلا پاگه دیوار یعنی پایگاه دیوار بن و بیخ دیوار یعنی دیوار را مانند پای انسانی که انچه ان را نگه داشته است محل پای دیوار


کلمات دیگر: