کلمه جو
صفحه اصلی

تاسو

فرهنگ فارسی

تراژدی اثرگوته که دارای صفای کلاسیک است ( ۱۷۹٠ م . ).
طاشو یکی از جزایر دریای سفید .

لغت نامه دهخدا

تاسو. [ تاس ْ س ُ ] ( اِخ ) شاعر ایتالیایی ( 1493-1569 م. ). رجوع به تاس شود.

تاسو. [ تاس ْ س ُ ] ( اِخ ) شاعر ایتالیائی پسر شخص سابق الذکر. رجوع به تاس شود.

تاسو. [ س ُ ] ( اِخ ) طاشو. یکی از جزایر دریای سفید، از توابع دولت عثمانی و نزدیک ساحل روم شرقی بود. طولش از شمال به جنوب 28هزار گزو عرضش 20هزار گز است. زمینش کوهستانی ولی حاصلخیز و سبز و خرم است. در گذشته شراب ، و مرمر و معادن طلایش مشهور بود. «پولیگنوت » نقاش از آنجا است. 15000 تن سکنه دارد. رجوع به تاسس و قاموس الاعلام ترکی شود.

تاسو. [ تاس ْ س ُ ] (اِخ ) شاعر ایتالیایی (1493-1569 م .). رجوع به تاس شود.


تاسو. [ تاس ْ س ُ ] (اِخ ) شاعر ایتالیائی پسر شخص سابق الذکر. رجوع به تاس شود.


تاسو. [ س ُ ] (اِخ ) طاشو. یکی از جزایر دریای سفید، از توابع دولت عثمانی و نزدیک ساحل روم شرقی بود. طولش از شمال به جنوب 28هزار گزو عرضش 20هزار گز است . زمینش کوهستانی ولی حاصلخیز و سبز و خرم است . در گذشته شراب ، و مرمر و معادن طلایش مشهور بود. «پولیگنوت » نقاش از آنجا است . 15000 تن سکنه دارد. رجوع به تاسس و قاموس الاعلام ترکی شود.


گویش مازنی

/taasoo/ ماست خوری کوچک

ماست خوری کوچک



کلمات دیگر: