تپاس. [ ت َ ] ( اِ ) پارسی ریاضت است و تپاسی یعنی ریاضت کش و رنج و کم خوابی و کم خواری بر خود نهادن و تَپاسْبُد... ریاضت کشنده و مجاهدت کننده و آن را «هرتاسب » نیز گویند و «سرداسب » نیز خداجویی است که بی کم خوابی و کم خواری و جز تنهائی گزینی برهبرهای خردپسند یعنی دلایل عقلی خدای را جوید و نهان چیز آشکارا کند و گروه اول اهل ریاضت و مجاهده میباشند و آنها را پرتوی گویند که صاحب صفای دل شده اند و گروه دویم را رهبری خوانند که بدلیل عقل معرفت یافته اند و به اصطلاح این عهد گروه اول صوفیه اند و ثانی حکمای مشائیه اند. این لغت از فرهنگ دساتیر نقل شده است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). ریاضت و رنج کم خوارگی و کم خوابی و ایذای نفس. ( ناظم الاطباء ).
تپاس
لغت نامه دهخدا
گویش مازنی
/tappaas/ صدای ناگهانی و مبهم
صدای ناگهانی و مبهم
کلمات دیگر: