نام کوهی است که از طرف مشرق الجزایر
جرجر
فرهنگ فارسی
نام کوهی است که از طرف مشرق الجزایر
لغت نامه دهخدا
آیینه حسود ترا موریانه خورد
نی نی که کرد صورت او جرجر آینه.
جرجر. [ ج ِ ج ِ ] ( ع اِ ) نخود. || باقلا. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ) ( ناظم الاطباء ). باقلای صغیر. ( یادداشت مؤلف ).جَرجَر. ( منتهی الارب ) ( متن اللغة ) ( اقرب الموارد ).
- جرجر مصری ؛ ترمس. ج ، جراجر. ( یادداشت مؤلف ).
|| شتر بسیارآواز. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || تره تیزک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ). جرجیر. ( ازمنتهی الارب ) ( متن اللغة ). شکاعی. ( مهذب الاسماء ).
جرجر. [ ج ِ ج ِ ] ( اِ صوت ) در تداول عامه صدای پاره کردن کاغذ. ( یادداشت مؤلف ). آواز دریدن کاغذ و جامه آهاردار. حکایت صوت پاره کردن کاغذ یا جامه. نام آواز دریده شدن پیاپی کاغذ و پارچه و مانند آن. ( یادداشت مؤلف ).
- جرجرکردن ؛ پاره کردن. تکه تکه کردن.
جرجر. [ ج ِ ج ِ ] ( اِ ) وزن دوثلث مثقال. ( یادداشت مؤلف از مفاتیح ).
جرجر. [ ج ُ ج ُ ] ( ع اِ ) الجرجر من الابل ؛ شتر بسیارآواز. ( از متن اللغة ).
جرجر. [ ج ُ ج ُ] ( اِ ) جرجرمصری. رجوع به جرجرمصری شود. ( از دزی )
جرجر. [ ج ُ ج ُ ] ( اِخ ) نام کوهی است که از طرف مشرق الجزایر. ( الجزیره ، پایتخت الجزایر ) بسوی شهر «بجایه » کشیده شده است. ارتفاع آن 2300 متر میباشد. ساکنان آن از قبایل بربرند. ( از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ).
آیینه ٔ حسود ترا موریانه خورد
نی نی که کرد صورت او جرجر آینه .
باقر کاشی (از آنندراج ).
جرجر. [ ج ِ ج ِ ] (اِ صوت ) در تداول عامه صدای پاره کردن کاغذ. (یادداشت مؤلف ). آواز دریدن کاغذ و جامه ٔ آهاردار. حکایت صوت پاره کردن کاغذ یا جامه . نام آواز دریده شدن پیاپی کاغذ و پارچه و مانند آن . (یادداشت مؤلف ).
- جرجرکردن ؛ پاره کردن . تکه تکه کردن .
جرجر. [ ج ِ ج ِ ] (اِ) وزن دوثلث مثقال . (یادداشت مؤلف از مفاتیح ).
جرجر. [ ج ِ ج ِ ] (ع اِ) نخود. || باقلا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (ناظم الاطباء). باقلای صغیر. (یادداشت مؤلف ).جَرجَر. (منتهی الارب ) (متن اللغة) (اقرب الموارد).
- جرجر مصری ؛ ترمس . ج ، جراجر. (یادداشت مؤلف ).
|| شتر بسیارآواز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || تره تیزک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). جرجیر. (ازمنتهی الارب ) (متن اللغة). شکاعی . (مهذب الاسماء).
جرجر. [ ج ُ ج ُ ] (اِخ ) نام کوهی است که از طرف مشرق الجزایر. (الجزیره ، پایتخت الجزایر) بسوی شهر «بجایه » کشیده شده است . ارتفاع آن 2300 متر میباشد. ساکنان آن از قبایل بربرند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
جرجر. [ ج ُ ج ُ ] (ع اِ) الجرجر من الابل ؛ شتر بسیارآواز. (از متن اللغة).
جرجر. [ ج ُ ج ُ] (اِ) جرجرمصری . رجوع به جرجرمصری شود. (از دزی )
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
فهرست روستاهای ایران
جرجر، روستایی از توابع بخش پاپی شهرستان خرم آباد در استان لرستان ایران است.
این روستا در دهستان سپیددشت قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۰۰ نفر (۱۷خانوار) بوده است.
گویش مازنی
۱سنجاقک ۲صدای جیرجیرک ۳صدای چوب