نهب تاراج ٠
تالان تالان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تالان تالان. ( اِ مرکب )( تکرار از جهت شدت و تأکید ) نهب. تاراج. غارت و چپاول بسیار که با فعل بودن و شدن و کردن صرف شود. رجوع به تالان و تالان تالان بودن و سایر ترکیبات آن شود.
گویش مازنی
۱غارت – هرج و مرج ۲کلان کلان – خروار خروار
/taalaan taalaan/ غارت – هرج و مرج - کلان کلان – خروار خروار
کلمات دیگر: