کلمه جو
صفحه اصلی

جخت

فارسی به انگلیسی

(only) just

فرهنگ فارسی

حال و این زمان یا سخت و محکم و مضبوط .

فرهنگ معین

( ~.) (اِ.) عطسة دوم ، متضاد صبر، که آن را به فال نیک می گیرند.


(جَ ) (ق . ) دقیقاً، درست .
( ~. ) (اِ. ) عطسة دوم ، متضاد صبر، که آن را به فال نیک می گیرند.

(جَ) (ق .) دقیقاً، درست .


لغت نامه دهخدا

جخت. [ ج َ ] ( ق ) حال و این زمان. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ). || در تداول عوام ، به معنی منتهی. حداکثر: بذرافشان علی آباد سیصد خروارکجا بود، جخت به صد خروار برسد. || ( ص ) سخت و محکم و مضبوط. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ).

دانشنامه عمومی

(jahkt) الان، هنوز، هم اکنون. مانند=من جخت رسیدم. یعنی تازه رسیدم. جخت داره آگهی پخش میکونه هنو فیلما نهشته.


گویش مازنی

/jaKht/ تند، سریع، شدید - به این زودی – در مقابل صبر ۳عطسه دو تایی و پشت سر هم ۴کم – اندک – خیلی کم

۱تند،سریع،شدید ۲به این زودی – در مقابل صبر ۳عطسه دو تایی ...


واژه نامه بختیاریکا

( جخت * ) دو عطسه پشت سر هم
( جَخت ) تازه؛ الان

پیشنهاد کاربران

جَخت - در لهجه اصفهانی -
همین حالا، الان، اکنون - تیز و بز، عجله ای، سریع، شتابان، جقل، آنی، فوری، سه سوت!، جیرینگی!
مثال: جَخت می آیی >>> حالا می آیی
جَخت بریم بیایم >>> سریع بریم بیایم

( ( در زمان صفویه:
به عطسه نخست: صبر
به عطسه دوم: جَخت

چکیده داستانی از فرهنگ افسانه های مردم ایران ( شاه عباس و سه شرط اژدها ) :
روزی نجار و خیاط و آخوندی به رهسپار دیاری شدند
سپس بین راه خسته شدند و چون می خواستند راهزن به آن ها حمله نکند
نوبتی کِشیش واستادند
نجار چوبی پیدا کرد و از آن یک دختر زیبا تراشید
چون نوبت خیاط رسید، جامه ای زیبا به تن دختر کرد
پس از آن هم نوبت آخوند شد و تا سپیده دم به راز و نیاز با پروردگار سرگرم شد

صبح فرا رسید، دختر اَپیشه ( اَشنوسه، عطسه ) کرد و زنده شد
سپس بین آن ها دعوا سر گرفت و هر سه از آن ها، دختر را برای خود می خواستند، با این که باید صبر می کردند تا دختر خودش برگزیند و از فرصت بدست آمده نهایت بهره را می بردند و با یکدیگر به مهربانی رفتار می کردند
دختر که از بی مهری آن ها دلگیر شد، بی درنگ دوباره اَپیشه ( اَشنوسه، عطسه ) کرد و جان سپرد!

دختر به نجار و خیاط و آخوند یاد داد که زندگی کوتاه هست و ارزش فرصت سوزاندن ندارد و باید در لحظه زندگی کرد!

در باور مردمان کهن اصفهان:
هنگام انجام کاری اگر عطسه کردیم باید صبر کنیم تا بدشگونی برود مگر این که با عطسه دیگر همراه باشد که جَخت یا عجله می کنیم چون خوش یُمن است! ) )

ترکی حداکثر، به زور

در گویش لری خرم آبادی به معنی �به سختی�، هر آنچه که دیر به دست آید، شکیبایی

جخت را یکی از همراهان به لهجه اصفهانی گفته بود فوری
تا جاییکه بنده میدونم در لهجه اصفهانی وقتی میخواهند بگویند هنوز نرسیدم فلان کار را انجام دهم میگویند جختش نشده فلان کار را انجام دهم


در گویش زبان بختیاری واژه جَخت=به معنای همین لحظه، الان، اکنون، حالا، است.

در زبان کوردی کلهری معنای عطسه دوم است که به تعبیری تک عطسه شوم را باطل می کند، جخت نماد نیکی و خوش یمنی است و صبر که عطسه اول است نماد پیش درامدی از اتفاق بدی است.

در گفتار لری :
جَخت = کوشش، تند کردن انجام کار، سخت کار کردن
( بسیار پر کاربرد )

در مَثل:
١ - زِ تو جَخت زِ خدا هم بَخت ( ضرب المثل لری )
٢ - وِ جَختی تونستم بیام= به سختی و کوشش تونستم بیام.
٣ - وِ جَختی ٢٠ تا حساب کردن = به سختی و زور ٢٠ تا حساب کردن ( بیشینه ٢٠ تا حساب کردن ) .
۴ - باید جَخت کنم کار رو امروز تموم کنم.

در تمام معنا هایی که دیگران هم گفته اند معنای ( کوشش فراوان و تند ) می دهد.
عطسه اول =صبر در کار
عطسه دوم= کوشش و جَخت در کار
این واژه ایرانی و باستانی است که شاید در فارسی نوشتاری و عربی آن را جهد می نویسند.

ما تو غرب استان اصفهان، موسوم به گرجی های ایرانشهر. وقتی میخوایم بگیم �یک کاری بلاخره انجام شد یا فلان کار پس از گذشت زمان بسیاری به سختی به پایان رسید� از واژه جخت استفاده می کنیم
نمونه:
جخت رسیدم خونه
جخت تونستم درستش کنم

در پیرس با دیدگاه قبلیم ، اگر کشش ندم همون �به زور� خودمونه.

به گفتار دوست گرامیمون که گفتن یک واژه ایرانی و باستانی هست ، من هم سخن ایشون رو تایید میکنم. چون بیشتر دوستان با گویش های گوناگون یک مانا ( معنی ) رو گفتند ، احتمالا یک واژه پارسی باستان یا میانه هست که به مرور زمان کمرنگ شده و همچون بسیاری از واژگان رسمیت خودش رو از دست داده.


کلمات دیگر: