( صفت ) منسوب به باربد آهنگ ساخت. باربد .
باربدی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
باربدی. [ ب َ ] ( ص نسبی ) منسوب به باربد یا آهنگ منسوب به وی :
سرکش بر پشت رود باربدی زد سرود
وز می سوری درود سوی بنفشه رسید.
سرکش بر پشت رود باربدی زد سرود
وز می سوری درود سوی بنفشه رسید.
کسائی.
کلمات دیگر: