محمد بن سعد تاکرنی مکنی بابو عامر الکاتب الاندلسی وی از شعرا و نویسندگان بلیغ بود ٠
تاکرنی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تاکرنی . [ ک ُ رُن ْ نی / ک َ رُ ] (ص نسبی ) منسوب است به تاکرن که از بلاد اندلس است . (سمعانی ورق 102).
تاکرنی. [ ک ُ رُن ْ نی / ک َ رُ ] ( ص نسبی ) منسوب است به تاکرن که از بلاد اندلس است. ( سمعانی ورق 102 ).
تاکرنی. [ ک ُ رُن ْ نی ] ( اِخ ) یاقوت آن را تاکَرنی ̍ نوشته و گوید سمعانی آن را بضم کاف و راء و تشدید نون ضبط کرده و آن صحیح است. ناحیتی بزرگ است به اندلس دارای کوههای استوار که از آن نهرها روان است. ( معجم البلدان ). شهری از اندلس که در کنار بحرالروم واقع شده و دارای 23353 نفر جمعیت و اکنون مشهور به کاتالونی می باشد. ( ناظم الاطباء ). رجوع به کاتالونی شود.
تاکرنی. [ ک ُ رُن ْ نی ] ( اِخ ) محمدبن سعد تاکرنی مکنی به ابوعامرالکاتب الاندلسی. وی از شعرا و نویسندگان بلیغ بود. رجوع به ابوعامر و انساب سمعانی ورق 102 و معجم البلدان یاقوت ج 1 ص 353 شود.
تاکرنی. [ ک ُ رُن ْ نی ] ( اِخ ) یاقوت آن را تاکَرنی ̍ نوشته و گوید سمعانی آن را بضم کاف و راء و تشدید نون ضبط کرده و آن صحیح است. ناحیتی بزرگ است به اندلس دارای کوههای استوار که از آن نهرها روان است. ( معجم البلدان ). شهری از اندلس که در کنار بحرالروم واقع شده و دارای 23353 نفر جمعیت و اکنون مشهور به کاتالونی می باشد. ( ناظم الاطباء ). رجوع به کاتالونی شود.
تاکرنی. [ ک ُ رُن ْ نی ] ( اِخ ) محمدبن سعد تاکرنی مکنی به ابوعامرالکاتب الاندلسی. وی از شعرا و نویسندگان بلیغ بود. رجوع به ابوعامر و انساب سمعانی ورق 102 و معجم البلدان یاقوت ج 1 ص 353 شود.
تاکرنی . [ ک ُ رُن ْ نی ] (اِخ ) محمدبن سعد تاکرنی مکنی به ابوعامرالکاتب الاندلسی . وی از شعرا و نویسندگان بلیغ بود. رجوع به ابوعامر و انساب سمعانی ورق 102 و معجم البلدان یاقوت ج 1 ص 353 شود.
تاکرنی . [ ک ُ رُن ْ نی ] (اِخ ) یاقوت آن را تاکَرنی ̍ نوشته و گوید سمعانی آن را بضم کاف و راء و تشدید نون ضبط کرده و آن صحیح است . ناحیتی بزرگ است به اندلس دارای کوههای استوار که از آن نهرها روان است . (معجم البلدان ). شهری از اندلس که در کنار بحرالروم واقع شده و دارای 23353 نفر جمعیت و اکنون مشهور به کاتالونی می باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به کاتالونی شود.
کلمات دیگر: