کلمه جو
صفحه اصلی

بارانلو

لغت نامه دهخدا

بارانلو. ( اِخ ) دهی از دهستان خسروشاه بخش اسکوشهرستان تبریز در 9هزارگزی شمال باختری مرکز اسکو و2هزارگزی شوسه تبریز به اسکو در جلگه واقع است. هوایش معتدل و 270 تن سکنه دارد. آبش از آجی چای و چشمه و محصولش غلات ، بادام و شغل مردمش زراعت و گله داری وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).

دانشنامه عمومی



کلمات دیگر: