جداندرجد اباعن جد : ( پدر بر پدر پهلوان بوده ام نگهدار تاج کیان بوده ام . ) ( فردوسی )
پدر بر پدر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پدر بر پدر. [ پ ِ دَ ب َ پ ِ دَ ] ( ق مرکب ) اباً عن جدّ :
چو بر خسروی تخت بنشست شاد
کلاه بزرگی بسر برنهاد
چنین گفت کز دور چرخ روان
منم پاک فرزند نوشیروان
پدر بر پدر پادشاهی مراست
خور و خوشه و برج ماهی مراست.
نگهدار تاج کیان بوده ام.
بدین و خرد رهنمای منند.
چو بر خسروی تخت بنشست شاد
کلاه بزرگی بسر برنهاد
چنین گفت کز دور چرخ روان
منم پاک فرزند نوشیروان
پدر بر پدر پادشاهی مراست
خور و خوشه و برج ماهی مراست.
فردوسی.
پدر بر پدر پهلوان بوده ام نگهدار تاج کیان بوده ام.
فردوسی.
پدر بر پدر بر نیای منندبدین و خرد رهنمای منند.
فردوسی.
کلمات دیگر: