کلمه جو
صفحه اصلی

نقذ

فرهنگ فارسی

رهانیده ٠ نجات بخشیده ٠ رستن ٠ رهیدن ٠

لغت نامه دهخدا

نقذ. [ ن َ ] ( ع اِمص ) آرامش. سلامت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سلامة. ( اقرب الموارد ). منه قولهم : نقذاً لک ؛ للعاثر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ( مص ) رهانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). خلاص دادن و نجات بخشیدن. ( از اقرب الموارد ). || یکسو کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

نقذ. [ ن َ ق َ ] ( ع ص ) رهانیده . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). خلاص داده و نجات بخشیده. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) گویند: ما له شقذ و لانقذ؛ نیست اورا چیزی. ( از منتهی الارب ). رجوع به شقذ شود. || ( مص ) رستن. رهیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

نقذ. [ ن َ ] (ع اِمص ) آرامش . سلامت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سلامة. (اقرب الموارد). منه قولهم : نقذاً لک ؛ للعاثر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (مص ) رهانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خلاص دادن و نجات بخشیدن . (از اقرب الموارد). || یکسو کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).


نقذ. [ ن َ ق َ ] (ع ص ) رهانیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خلاص داده و نجات بخشیده . (از اقرب الموارد). || (اِ) گویند: ما له شقذ و لانقذ؛ نیست اورا چیزی . (از منتهی الارب ). رجوع به شقذ شود. || (مص ) رستن . رهیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).


دانشنامه عمومی

نقذ ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
نقذ (دهستان)
نقذ (یمن)
نقذ (یمن). نقذ به عربی ( النقذ )، دهستانی است در عزلهٔ (خمس غزل)، در ناحیهٔ (وصاب العالی)، از توابع استان اَبیَن در کشور یمن در شبه جزیره عربستان. جمعیت آن ۳۲۳۵ نفر (۲۰ خانوار) می باشد.
روستای أثلوث.
روستای الشوکاء.
روستای بنی ربیعه.
روستاهای توابع این دهستان به شرح زیر است:

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۵(بار)
انقاذ به معنی نجات دادن وخلاص کردن است. «اَلْاِنْقاذُ:اَلتَّخْلیصُ عَنْ وَرْطَةٍ» . در کنار گودال آتش بودید که از آن خلاصتان کردو نجاتتان داد . اگر مگس چیزی از آنها بگیرد. آنرا خلاص نتوانندکرد. نقذ و انقاذ واستنقاذ بیک معنی اند(اقرب).


کلمات دیگر: