نام یکی از رجال فرانسه
باراس
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
باراس. ( اِخ ) نام یکی از رجال مقتدر و صاحب نفوذ فرانسه است. در زمان بروز هرج و مرج پس از انقلاب کبیر فرانسه وی عصیان هائی را که در سال 1795 م. در برخی از نقاط فرانسه بظهور رسید، فرونشاند و سبب نفی و تبعید بناپارت گردید و بعدها یکی از اعضای مجلس موسوم به «هیأت مدیران » شد و بکمک دو تن دیگر زمام امور کشور را بدست گرفت و سپس دو شریک حکومتی خود را متهم ساخت ولی این هیأت بسال 1799 بدست ناپلیون منکوب و معزول گشت. صاحب ترجمه نخست بملک و مزرعه خود و سپس به بروکسل رفت در زمان تأسیس پادشاهی اخیر بفرانسه بازگشت و در 1829 درگذشت.
باراس. ( اِخ ) پل ( ویکُنت دو ). رجوع شود به بارراس.
باراس. ( اِخ ) پل ( ویکُنت دو ). رجوع شود به بارراس.
باراس . (اِخ ) نام یکی از رجال مقتدر و صاحب نفوذ فرانسه است . در زمان بروز هرج و مرج پس از انقلاب کبیر فرانسه وی عصیان هائی را که در سال 1795 م . در برخی از نقاط فرانسه بظهور رسید، فرونشاند و سبب نفی و تبعید بناپارت گردید و بعدها یکی از اعضای مجلس موسوم به «هیأت مدیران » شد و بکمک دو تن دیگر زمام امور کشور را بدست گرفت و سپس دو شریک حکومتی خود را متهم ساخت ولی این هیأت بسال 1799 بدست ناپلیون منکوب و معزول گشت . صاحب ترجمه نخست بملک و مزرعه ٔ خود و سپس به بروکسل رفت در زمان تأسیس پادشاهی اخیر بفرانسه بازگشت و در 1829 درگذشت .
باراس . (اِخ ) پل (ویکُنت دو). رجوع شود به بارراس .
کلمات دیگر: