( صفت ) کار آمد .
پخته کار
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پخته کار. [ پ ُ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ) کارآمد. ضَنَن ، مرد دلاور پخته کار. ( منتهی الارب ).
دانشنامه عمومی
پخته کار ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
پخته کار (غفورف)
پخته کار (واسع)
پخته کار (ازبکستان)
پخته کار (غفورف)
پخته کار (واسع)
پخته کار (ازبکستان)
wiki: فارسی تاجیکی به معنی پنبه است و در شرق مناطق فارسی زبان همچنان رایج است. «کار» نیز فارسی است؛ بنابراین، «پَخته کار» به معنی پنبه کار است.
wiki: تاجیکستان است که در ناحیهٔ باباجان غفورف ولایت سغد قرار دارد. جمعیت این جماعت ۹٬۷۰۹ نفر است.
پَختَه در فارسی تاجیکی به معنی پنبه است و در شرق مناطق فارسی زبان همچنان رایج است. «کار» نیز فارسی است و «پَخته کار» به معنی پنبه کار است.
پَختَه در فارسی تاجیکی به معنی پنبه است و در شرق مناطق فارسی زبان همچنان رایج است. «کار» نیز فارسی است و «پَخته کار» به معنی پنبه کار است.
wiki: ناحیهٔ واسع ولایت ختلان قرار دارد. جمعیت این جماعت ۱۸۱۶۵ است.
جماعت های تاجیکستان
پَختَه در زبان فارسی به معنی پنبه است و در شرق مناطق فارسی زبان همچنان رایج است. کار نیز فارسی است و پخته کار به معنی پنبه کار است.
جماعت های تاجیکستان
پَختَه در زبان فارسی به معنی پنبه است و در شرق مناطق فارسی زبان همچنان رایج است. کار نیز فارسی است و پخته کار به معنی پنبه کار است.
wiki: پخته کار (واسع)
کلمات دیگر: