تالکوت پارسونز (به انگلیسی: Talcott Parsons) ( زاده ۱۳ دسامبر ۱۹۰۲ - درگذشته ۸ مه ۱۹۷۹)، جامعه شناس آمریکایی، و از ۱۹۲۷ تا ۱۹۷۳ در دانشگاه هاروارد به انجام وظیفه مشغول بود.
پارسونز یک نظریه ی عمومی به نام «نظریهٔ کُنِش» را برای بررسی جامعه توسعه داد که برمبنای روش شناختی اختیارگرایی، و مبنای معرفت شناختی واقع گرایی ِ تحلیلی استوار است. این نظریه، تلاش می کند بین دو سنت عمده ی روش شناختی تعادل ایجاد کند: فایده-تجربه گرایی، و تأویل-ایدئال گرایی. برای پارسونز، اختیارگرایی میان این دو روش عمده راه سومی پدید می آورد. بیش از یک نظریهٔ اجتماعی، پارسونز یک نظریه دربارهٔ تحول جامعه، و یک تفسیر عینی از جهات و رانه های تاریخ جهان ارائه کرده است.
پارسونز کار امیل دورکیم و ویلفردو پارتو را تجزیه و تحلیل، و نوشته های آنان را از طریق انداوم واره (پارادیم) کنش ِ اختیارگرا ارزیابی کرده است. او هم چنین، پیشتاز معرفی و تفسیر آثار ماکس وبر به مخاطبان آمریکایی بود. او اگرچه عموماً به عنوان پژوهش گری ساختار-کارکردگرا در نظر گرفته می شود، در مقاله ای در اواخر عمر خود، نوشته است که مفاهیم کارکردگرا، یا ساختار-کارکردگرا، راه های نامناسبی برای معرفی ساختار نظریه ی او هستند. برای پارسونز، ساختار-کارکردگرایی یک مرحله در گسترش روش شناختی علوم اجتماعی بود، و کارکردگرایی هم یک روش جهان شمول، نه واژه ای برای نام گذاری یک مکتبِ به خصوص.
پارسونز یک نظریه ی عمومی به نام «نظریهٔ کُنِش» را برای بررسی جامعه توسعه داد که برمبنای روش شناختی اختیارگرایی، و مبنای معرفت شناختی واقع گرایی ِ تحلیلی استوار است. این نظریه، تلاش می کند بین دو سنت عمده ی روش شناختی تعادل ایجاد کند: فایده-تجربه گرایی، و تأویل-ایدئال گرایی. برای پارسونز، اختیارگرایی میان این دو روش عمده راه سومی پدید می آورد. بیش از یک نظریهٔ اجتماعی، پارسونز یک نظریه دربارهٔ تحول جامعه، و یک تفسیر عینی از جهات و رانه های تاریخ جهان ارائه کرده است.
پارسونز کار امیل دورکیم و ویلفردو پارتو را تجزیه و تحلیل، و نوشته های آنان را از طریق انداوم واره (پارادیم) کنش ِ اختیارگرا ارزیابی کرده است. او هم چنین، پیشتاز معرفی و تفسیر آثار ماکس وبر به مخاطبان آمریکایی بود. او اگرچه عموماً به عنوان پژوهش گری ساختار-کارکردگرا در نظر گرفته می شود، در مقاله ای در اواخر عمر خود، نوشته است که مفاهیم کارکردگرا، یا ساختار-کارکردگرا، راه های نامناسبی برای معرفی ساختار نظریه ی او هستند. برای پارسونز، ساختار-کارکردگرایی یک مرحله در گسترش روش شناختی علوم اجتماعی بود، و کارکردگرایی هم یک روش جهان شمول، نه واژه ای برای نام گذاری یک مکتبِ به خصوص.
wiki: تالکوت پارسونز