قالی، قالیچه، قالی بافی (یا فرش) موضوع این نوشتار است.
• «اگر برای هنر قالی بافی در ایران (اعم از طراحی و بافت آن) قایل به عصری طلایی شویم، این عصر نیمة نخست دورة صفویه است؛ نه تنها به سبب کیفیت و ظرافت بسیار قالیهای درباری، نیز از آن رو که نخستین نمونه های مرقوم و تاریخ دار قالی ایرانی از این زمان بر جا مانده است. این امر خود گواهی است بر رشد منزلت قالی و هنرمندان وابسته به آن در دورة مذکور. برای سایر بافته ها، نظیر پارچه های زری و مخمل نیز اوایل دورة صفویه دورة تحول و تکامل محسوب می شود.» -> جان تامپسون
• «از گذشته تا امروز در تمام خانه های ایرانی حتی محقرترین آنها مفروش کردن خانه با فرش دستباف یکی از زینت های خانه محسوب می شود.» -> ناشناس
• «اولین نکته ای که تمام دنیا را متوجه ایران می کند، فرش است. یادم هست که یاماساکی معمار برج نیویورک که در ۱۱ سپتامبر زده شد، طراحی کرده بود، در ملاقاتی که با هم داشتیم از من پرسید: «چرا فرش های ایرانی به ا ین قشنگی هستند؟ در حالی که آن ها در کویر بافته شده اند!» اما به نظر من جواب این سؤال بسیار ساده بود. هرکسی آرزویی دارد که یکی از آن ها این است که در جایی که زندگی می کند، باغ و باغچه هایی داشته باشد و وقتی به این آرزو نرسیده آن ها را به اتاقش آورده است.» -> ادمان آیوازیان
• «پیش از انقلاب ۶۸درصد بازارهای جهانی فرش در اختیار ایران بود. در حال حاضر سهم کشورمان از این بازار ۲۲درصد است.» بدون منبع -> احد عظیم زاده، تاجر ایرانی فرش
• «به هنگام گردش در یکی از کوچه های دهکده ای، دربِ کلبه ای را باز دیدم. یک نفر فرش باف را دیدم که فرش می بافت. با زبان فارسی از او خواهش کردم که اجازه دهد داخل کلبه شوم و کار او را تماشا کنم. او در حالی که مشغول کار خود بود کاردکی را که در دست داشت، به سویم پرت کرد. من یک دم جا خوردم و فکر کردم موجبات ناراحتی او را فراهم آورده ام، امّا یکی از همراهان من گفت: او کاردک را به این خاطر پرتاب کرده است تا کسی که می خواهد وارد شود آن را بردارد و با خود به داخل خانه بیاورد و خجالت زده نشود …» -> هنری بروکش دربارهٔ سفر خود به ایران حدود نیمهٔ سدهٔ نوزدم م
• «خیال پردازی، جادوی حقیقی فرش است.»• ، -> نورمن وینست پیل
• «زندگی مانند نقش و نگارهای قالی ایرانی زیباست ولی درک معنای آن مشکل است .» -> آلدوس هاکسلی
• «فرش دستباف ایران از یادگارهای کهن تمدن ایرانی اسلامی کشورمان است که بار گرانی از هنر، فرهنگ و تمدن را بر دوش می کشد و معرف کشور ما در اقصی نقاط دنیاست. این کالای هنری با اشتغال بسیاری از خانوارهای ایرانی در پیوند بوده و به عنوان یکی از اقلام صادرات غیرنفتی نیز مطرح است.» بدون منبع -> مهدی غضنفری (وزیر بازرگانی ایران) در نامه ای به عزت ا.. ضرغامی (رئیس سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران)
• «قالیبافی سرچشمه زاینده ای از خلاقیت، ابتکار، هنر و کوشش انسان هایی بود که بسیار بسیار بیشتر از آنکه چاه های قیری رنگ نفت یک سده پیش در مسجد سلیمان پیدا شود، تبلور تلاش و پویایی زندگی بر روی زمین بوده است. استعاره چاه های نفت در زیرزمین و دارهای قالی در زندگی واقعی ایرانیان کنایه از اصلی ترین سویه این هنر یعنی بعد اقتصادی آن است.» -> ناشناس
• «مشهد امام رضا قبر بزرگی دارد. روی قبر ضریحی چوبی قرار دارد که سطح آن را با صفحلت نقره پوشانیده اند داخل بقعه با فرشهای گوناگون مفروش گردیده .» -> ابن بطوطه (۷۷۷۹–۷۰۳ هجری قمری)
• «وقتی می نشستم پای دار قالی، انگار همهٔ ناراجتی ها و خیالات می شد به اندازهٔ یک گرهٔ قالی و دوخته می شد لای ریسمان ها. اگر این قالی بافی نبود من سربند مرگ مادرم دق می کردم.» -> از نون والقلم از جلال آل احمد. مجلس سوم
• «اگر برای هنر قالی بافی در ایران (اعم از طراحی و بافت آن) قایل به عصری طلایی شویم، این عصر نیمة نخست دورة صفویه است؛ نه تنها به سبب کیفیت و ظرافت بسیار قالیهای درباری، نیز از آن رو که نخستین نمونه های مرقوم و تاریخ دار قالی ایرانی از این زمان بر جا مانده است. این امر خود گواهی است بر رشد منزلت قالی و هنرمندان وابسته به آن در دورة مذکور. برای سایر بافته ها، نظیر پارچه های زری و مخمل نیز اوایل دورة صفویه دورة تحول و تکامل محسوب می شود.» -> جان تامپسون
• «از گذشته تا امروز در تمام خانه های ایرانی حتی محقرترین آنها مفروش کردن خانه با فرش دستباف یکی از زینت های خانه محسوب می شود.» -> ناشناس
• «اولین نکته ای که تمام دنیا را متوجه ایران می کند، فرش است. یادم هست که یاماساکی معمار برج نیویورک که در ۱۱ سپتامبر زده شد، طراحی کرده بود، در ملاقاتی که با هم داشتیم از من پرسید: «چرا فرش های ایرانی به ا ین قشنگی هستند؟ در حالی که آن ها در کویر بافته شده اند!» اما به نظر من جواب این سؤال بسیار ساده بود. هرکسی آرزویی دارد که یکی از آن ها این است که در جایی که زندگی می کند، باغ و باغچه هایی داشته باشد و وقتی به این آرزو نرسیده آن ها را به اتاقش آورده است.» -> ادمان آیوازیان
• «پیش از انقلاب ۶۸درصد بازارهای جهانی فرش در اختیار ایران بود. در حال حاضر سهم کشورمان از این بازار ۲۲درصد است.» بدون منبع -> احد عظیم زاده، تاجر ایرانی فرش
• «به هنگام گردش در یکی از کوچه های دهکده ای، دربِ کلبه ای را باز دیدم. یک نفر فرش باف را دیدم که فرش می بافت. با زبان فارسی از او خواهش کردم که اجازه دهد داخل کلبه شوم و کار او را تماشا کنم. او در حالی که مشغول کار خود بود کاردکی را که در دست داشت، به سویم پرت کرد. من یک دم جا خوردم و فکر کردم موجبات ناراحتی او را فراهم آورده ام، امّا یکی از همراهان من گفت: او کاردک را به این خاطر پرتاب کرده است تا کسی که می خواهد وارد شود آن را بردارد و با خود به داخل خانه بیاورد و خجالت زده نشود …» -> هنری بروکش دربارهٔ سفر خود به ایران حدود نیمهٔ سدهٔ نوزدم م
• «خیال پردازی، جادوی حقیقی فرش است.»• ، -> نورمن وینست پیل
• «زندگی مانند نقش و نگارهای قالی ایرانی زیباست ولی درک معنای آن مشکل است .» -> آلدوس هاکسلی
• «فرش دستباف ایران از یادگارهای کهن تمدن ایرانی اسلامی کشورمان است که بار گرانی از هنر، فرهنگ و تمدن را بر دوش می کشد و معرف کشور ما در اقصی نقاط دنیاست. این کالای هنری با اشتغال بسیاری از خانوارهای ایرانی در پیوند بوده و به عنوان یکی از اقلام صادرات غیرنفتی نیز مطرح است.» بدون منبع -> مهدی غضنفری (وزیر بازرگانی ایران) در نامه ای به عزت ا.. ضرغامی (رئیس سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران)
• «قالیبافی سرچشمه زاینده ای از خلاقیت، ابتکار، هنر و کوشش انسان هایی بود که بسیار بسیار بیشتر از آنکه چاه های قیری رنگ نفت یک سده پیش در مسجد سلیمان پیدا شود، تبلور تلاش و پویایی زندگی بر روی زمین بوده است. استعاره چاه های نفت در زیرزمین و دارهای قالی در زندگی واقعی ایرانیان کنایه از اصلی ترین سویه این هنر یعنی بعد اقتصادی آن است.» -> ناشناس
• «مشهد امام رضا قبر بزرگی دارد. روی قبر ضریحی چوبی قرار دارد که سطح آن را با صفحلت نقره پوشانیده اند داخل بقعه با فرشهای گوناگون مفروش گردیده .» -> ابن بطوطه (۷۷۷۹–۷۰۳ هجری قمری)
• «وقتی می نشستم پای دار قالی، انگار همهٔ ناراجتی ها و خیالات می شد به اندازهٔ یک گرهٔ قالی و دوخته می شد لای ریسمان ها. اگر این قالی بافی نبود من سربند مرگ مادرم دق می کردم.» -> از نون والقلم از جلال آل احمد. مجلس سوم
wikiquote: قالی_و_قالی بافی