کلمه جو
صفحه اصلی

به رسمیت شناختن

مترادف و متضاد

recognition (اسم)
تشخیص، شناخت، شناسایی، به رسمیت شناختن، بازشناسی، بازشناخت

accredit (فعل)
به رسمیت شناختن، معتبر شناختن، اعتبارنامه دادن، معتبر ساختن، اختیار دادن، اطمینان کردن، مورد اطمینان بودن یا شدن

recognize (فعل)
به رسمیت شناختن، تصدیق کردن، تشخیص دادن، شناختن، باز شناختن

legalize (فعل)
به رسمیت شناختن، قانونی کردن، اعتبار قانونی دادن

legalise (فعل)
به رسمیت شناختن، اعتبار قانونی دادن

پیشنهاد کاربران

آیین مند شناخته شدن، هنجارمند نمودن، هنجارمندی

نمونه:
ما بیگمان خواستار آیین مند شناخته شدنِ ( برسمیت شناختن ) پادمایه ی ꞌاسپوتنیک ـ ویꞌ در ꞌسازمان بهداشت جهانیꞌ هستیم.

برگرفته از پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2021/05/blog - post_96. html

نمونه:
گشایش دفتر نمایندگی از سوی وزیر بیرونی �عزراییل� به کار آن، هنجار ( رسمیت ) می بخشد.

رسمیت بخشیدن = هنجارمند نمودن


کلمات دیگر: