بهوا انداختن
باز پراندن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بازپراندن. [ پ َ دَ ] ( مص مرکب ) بهوا انداختن. بهوا پرواز دادن :
از شمس دین چه آید جز افتخار دین
لابد که باز بازپراند ز آشیان.
از شمس دین چه آید جز افتخار دین
لابد که باز بازپراند ز آشیان.
سوزنی.
کلمات دیگر: