کلمه جو
صفحه اصلی

تباؤس

فرهنگ فارسی

ماخوذ از بوس. فارسی بوسیدن مر یکدیگر را .

لغت نامه دهخدا

تباؤس. [ ت َ ءُ ] ( ع مص ) ( از «ب ٔس » ) با هم فقر ورزیدن و فروتنی فقیرانه نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). خشوع نمودن فقرا توأم با فروتنی و زاری. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ).

تباوس. [ ت َ وُ] ( معرب ، مص ) مأخوذ از بوسه فارسی. بوسیدن مر یکدیگر را. ( ناظم الاطباء ) .

تباؤس . [ ت َ ءُ ] (ع مص ) (از «ب ٔس ») با هم فقر ورزیدن و فروتنی فقیرانه نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خشوع نمودن فقرا توأم با فروتنی و زاری . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).



کلمات دیگر: