تبراباد
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( تبرآباد ) تبرآباد. [ ت َ ب َ ] ( اِخ ) نام محلی کنار راه بابل و چالوس میان سیاه رود و محمودآباد در 323/5هزارگزی تهران.
تبرآباد. [ ت َ ب َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان میان دربند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه است. دشتی سردسیر است که در 22هزارگزی شمال باختری کرمانشاه و 2هزارگزی باختر شوسه کردستان واقع است و 120 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه محلی و چشمه خضرالیاس و محصول آن غلات و حبوبات و چغندر قند است و مردم آنجا بکار زراعت اشتغال دارند. در تابستان راه آنجا قابل عبور اتومبیل است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).
تبرآباد. [ ت َ ب َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان میان دربند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه است. دشتی سردسیر است که در 22هزارگزی شمال باختری کرمانشاه و 2هزارگزی باختر شوسه کردستان واقع است و 120 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه محلی و چشمه خضرالیاس و محصول آن غلات و حبوبات و چغندر قند است و مردم آنجا بکار زراعت اشتغال دارند. در تابستان راه آنجا قابل عبور اتومبیل است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).
دانشنامه عمومی
تبرآباد. تبرآباد ، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه در استان کرمانشاه ایران است.
این روستا در دهستان میان دربند قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۹۴ نفر (۲۱خانوار) بوده است.
این روستا در دهستان میان دربند قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۹۴ نفر (۲۱خانوار) بوده است.
wiki: تبرآباد
کلمات دیگر: