کلمه جو
صفحه اصلی

ججاری

لغت نامه دهخدا

ججاری. [ ج َ ] ( ص نسبی ) منسوب است به ججار که قریه ای است از قراء و نواحی بخارا. ( از الانساب سمعانی ) ( لباب الانساب ).

ججاری. [ ج ِ / ج َ ] ( اِخ ) صالح بن محمدبن شعیب ، مکنی به ابوشعیب. وی از ابوالقاسم بن العقب الدمشقی روایت کند و قاضی ابوطاهر اسماعیلی از او روایت دارد. ( از معجم البلدان ) ( از لباب الانساب ). او محدث و مرد عابد و صاحب کراماتی است. ( از منتهی الارب ).

ججاری . [ ج َ ] (ص نسبی ) منسوب است به ججار که قریه ای است از قراء و نواحی بخارا. (از الانساب سمعانی ) (لباب الانساب ).


ججاری . [ ج ِ / ج َ ] (اِخ ) صالح بن محمدبن شعیب ، مکنی به ابوشعیب . وی از ابوالقاسم بن العقب الدمشقی روایت کند و قاضی ابوطاهر اسماعیلی از او روایت دارد. (از معجم البلدان ) (از لباب الانساب ). او محدث و مرد عابد و صاحب کراماتی است . (از منتهی الارب ).



کلمات دیگر: