کلمه جو
صفحه اصلی

جدادی

لغت نامه دهخدا

جدادی. [ ج ُ ی ی / ی ] ( ص نسبی ) منسوب به جدیده که بطنی از خولان است. رجوع به لباب الانساب شود.

جدادی. [ ج ُ ] ( اِخ ) عاصم بن علأبن مغیث بن حرث بن عامر خولانی جدادی ، مکنی به ابواللیث. محدث است. ابن وهیب از او روایت کند. وی بسال 176 هَ. ق. در ماه ربیعالاَّخر درگذشت. ( از لباب الانساب ).

جدادی . [ ج ُ ] (اِخ ) عاصم بن علأبن مغیث بن حرث بن عامر خولانی جدادی ، مکنی به ابواللیث . محدث است . ابن وهیب از او روایت کند. وی بسال 176 هَ. ق . در ماه ربیعالاَّخر درگذشت . (از لباب الانساب ).


جدادی . [ ج ُ ی ی / ی ] (ص نسبی ) منسوب به جدیده که بطنی از خولان است . رجوع به لباب الانساب شود.



کلمات دیگر: