( مصدر ) ۱- فساد پذیرفتن.۲- فنا پذیرفتن.
تباهی پذیرفتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تباهی پذیرفتن. [ ت َ پ َ رُ ت َ ] ( مص مرکب ) فساد پذیرفتن. فنا پذیرفتن. تباهی گرفتن :
نگه کن بدین گنبد تیزگرد...
نه از جنبش آرام گیرد همی
نه چون ما تباهی پذیرد همی.
نگه کن بدین گنبد تیزگرد...
نه از جنبش آرام گیرد همی
نه چون ما تباهی پذیرد همی.
فردوسی.
کلمات دیگر: