پرریش. [ پ ُ ] ( ص مرکب ) که ریش یعنی لحیه انبوه دارد. ریشو. || پر از قرحه.
پرریش
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد کاربران
ریش کپه ( به فک اضافه ) ؛ ریش پهن. ریش تپه. بلمه. پرریش. لحیانی. ( به اضافه ) ریش انبوه و پرپشت. و نیز رجوع به مترادفات شود.
ریش تپه. [ ت َپ ْ پ َ / پ ِ ] ( ص مرکب ) ریش محرابی. مورچپه. لحیانی. تپه ریش. پرریش. بلمه. ریشو. درازریش. بزرگ ریش. آنکه ریش بزرگ و انبوه دارد نه بسیار بلند. مقابل کوسج. ( یادداشت مؤلف ) . رجوع به لحیانی و مترادفات دیگر شود.
کلمات دیگر: