کلمه جو
صفحه اصلی

باریک ریس

فرهنگ فارسی

آنکه خیال بیهوده کند

لغت نامه دهخدا

باریک ریس. ( نف مرکب ) آنکه خیال بیهوده کند و بدان روز بروز نزارتر و لاغرتر شود :
زین حروفت شد خرد باریک ریس
نسخ میکن ای ادیب خوشنویس.
مولوی.
دفع او را دلبرا بر من نویس
هل که صحت یابد این باریک ریس.
مولوی.
|| اندیشه ناک. || دارای حسرت. || دقیق و زیرک. ( ناظم الاطباء ).


کلمات دیگر: