کلمه جو
صفحه اصلی

چروش

لغت نامه دهخدا

چروش . [ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ایتیوند بخش دلفان شهرستان خرم آبادکه در 24هزارگزی شمال خاوری نورآباد و 10هزارگزی باختر راه خرم آباد به کرمانشاه واقعست . جلگه و هوایش سردسیر است و 120 تن سکنه دارد. آبش از سراب چروش ، محصولش غلات و لبنیات ، شغل اهالی زراعت و گله داری ، صنایع دستی زنان سیاه چادربافی و راهش مالرو است . ساکنین این آبادی از طایفه ٔ ایتیوند میباشند و برای تهیه ٔ علوفه ٔ احشام در همین حوالی ییلاق قشلاق میکنند و در چادر سکونت دارند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


چروش . [ چ َرْ وِ ] (اِ) چربش و چربی که در زیر پوست حیوانات باشد. (ناظم الاطباء). پیه .


چروش. [ چ َرْ وِ ] ( اِ ) چربش و چربی که در زیر پوست حیوانات باشد. ( ناظم الاطباء ). پیه.

چروش. [ چ َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان ایتیوند بخش دلفان شهرستان خرم آبادکه در 24هزارگزی شمال خاوری نورآباد و 10هزارگزی باختر راه خرم آباد به کرمانشاه واقعست. جلگه و هوایش سردسیر است و 120 تن سکنه دارد. آبش از سراب چروش ، محصولش غلات و لبنیات ، شغل اهالی زراعت و گله داری ، صنایع دستی زنان سیاه چادربافی و راهش مالرو است. ساکنین این آبادی از طایفه ایتیوند میباشند و برای تهیه علوفه احشام در همین حوالی ییلاق قشلاق میکنند و در چادر سکونت دارند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

دانشنامه عمومی

چروش، روستایی از توابع بخش الوت شهرستان بانه در استان کردستان ایران است.
این روستا در دهستان پشت آربابا قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده است.


کلمات دیگر: