کلمه جو
صفحه اصلی

خباییدن

لغت نامه دهخدا

خباییدن. [ خ َ دَ ] ( مص ) خاییدن. دندان نرم کردن. ( از برهان قاطع ) ( از آنندراج ) :
از آن کرده ست محنت تیزدندان
که حلق دشمنانت را خباید.
؟

خبائیدن. [ خ َ دَ ] ( مص ) مصدر دیگر «خاییدن » است. ( از آنندراج ) ( از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 374 ).


کلمات دیگر: