نازک لب .
تنک لب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تنک لب. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ل َ ] ( ص مرکب ) نازک لب. ( آنندراج ) :
در گلستان لطافت چو گل نوخیزش
تنک اندام و تنک پوش و تنک لب نگزید.
در گلستان لطافت چو گل نوخیزش
تنک اندام و تنک پوش و تنک لب نگزید.
امیرخسرو ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: