چیزیکه هر چه ته خود داشته باشد بنماید
ته نما
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ته نما. [ ت َه ْ ن ُ / ن ِ / ن َ ] ( نف مرکب ) چیزی که هرچه ته خود داشته باشد بنماید. ( آنندراج ). هر چیز صافی که ته آن نمایان باشد مانند جوی آب. ( ناظم الاطباء ) :
ازخشن پوشی برون آورد فیض گلخنم
تن قبای ته نما اکنون ز خاکستر گرفت.
خاک آن مانند آب صاف باشد ته نما.
ازخشن پوشی برون آورد فیض گلخنم
تن قبای ته نما اکنون ز خاکستر گرفت.
کلیم ( از آنندراج ).
این مقام از بسکه نورانی سرشک افتاده است خاک آن مانند آب صاف باشد ته نما.
شفیع اثر ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: