برقرارى , ايجاد , استقرار
استتباب
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
استتباب. [ اِ ت ِت ْ ] ( ع مص ) راست شدن کار. ( تاج المصادر بیهقی ). مهیا شدن کار. کامل و راست شدن کاربرای کسی. ( منتهی الارب ). آماده شدن کار. || مستقیم گشتن کار. استقامت کار. بسامان شدن کار.
کلمات دیگر: