پرکه. [ ] ( اِخ ) رجوع به تاریخ بیهقی چ ادیب ص 569 شود. و ظاهراً کلمه درتاریخ بیهقی برکد باشد. رجوع به معجم البلدان یاقوت کلمه برکد شود.
پرکه
لغت نامه دهخدا
گویش مازنی
/perekke/ پرپر زدن - پرش و جهش به هنگام جان کندن
۱پرپر زدن ۲پرش و جهش به هنگام جان کندن
کلمات دیگر: