ستاره ای که مانند گیسوی دراز بر آید و قدما آنرا از ثوابی نجوم شمرده و میگفتند بخاریست متصاعد از زمین که چون به کره نار رسد بسوزد و یک سوی آن غلیظ و دیگر سوی تنک یعنی رقیق بود. سوی رقیق را ذوابه و سوی غلیظ را ذنب مینامیدند و آنرا ذوذوابه نیز میگفتند. قدما آنرا نحس میدانستند. یا هفت گیسودار.
( صفت ) ۱- آنکه دارای گیسو است ۲- سید علوی ( بمناسبت آنکه در قدیم علویان گیسو داشتند ).
صفت کرشاسپ فرزند ثریت است که در ادبیات پهلوی و فارسی از مشاهیر پهلوانان ایران است .
( صفت ) ۱- آنکه دارای گیسو است ۲- سید علوی ( بمناسبت آنکه در قدیم علویان گیسو داشتند ).
صفت کرشاسپ فرزند ثریت است که در ادبیات پهلوی و فارسی از مشاهیر پهلوانان ایران است .