مرزی که دیگر وجود و کارکردی ندارد، اما بقایای آن از منظر فرهنگی هنوز مورد توجه است
مرز متروکه
فرهنگ فارسی
فرهنگستان زبان و ادب
{relict boundary/ relic boundary} [جغرافیای سیاسی] مرزی که دیگر وجود و کارکردی ندارد، اما بقایای آن از منظر فرهنگی هنوز مورد توجه است
کلمات دیگر: